نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

و باز هم برف...

دیشب حدودا ساعتای ۹ بود که رفتم بالای پشت بوم و به عادت بعضی شبا ، توی تاریکی و سکوت و سرما ، رو به شهر ایستادم و رفتم توی فکر ، همون فکرای همیشگی ...توی همون حال و هوا ، که داغون بودم از یه سری اتفاقا ، یه متن هم برای پست اینستاگرامم نوشتم تا بعد از یک ماه و نیم یه پستی گذاشته باشم...چند دقیقه قبل اینکه بیام پایین ، دیدم کم کم داره برف شروع میشه...اومدم پایین و  یه فریادی زدم و به جواد گفتم برف داره شروع میشه...

نیم ساعت بعدش که بیرون رو نگاه کردم ، دیدم شدید تر شده و داره روی زمین میشینه...ساعتای ۱۲:۳۰ هم رفتم فوتبال ببینم که دیدم بععععله! ده بیست سانت روی زمان و درختا و دیوارا برف نشسته...هوا هم مثل بقیه ی شبای ابری ، خیلی روشن بود و جالب...اصلا یک حس باحالی داشت...

تا صبح ، حدود ۳۰ سانت برف روی زمین نشست ...محمد که رفته بود نونوایی می گفت خیلی برف جمع شده و اگه آدم ندونه از کجا باید راه بره تا توی چاله چوله نیافته ، حتما یه طوریش میشه...

الانم که نشستم توی اتاق!حتی یک بار هم نرفتم بیرون تا دستی به برف ها بزنم...نمی دونم چرا...بابا اینا دارن میان مشهد و اگه بتونم ، شب با اونا یه برف بازی می کنیم...

شاید هم عصر خودم برم یه دوری توی برفا بزنم...


یه جا هست ، حسین صفا میگه و محسن چاووشی میخونه:



تو برف و بارونی
قطار قلب منه
قلب شکسته ی من
تو برف مدفونه

دونه به دونه غمی
ریل به ریل شبم
غم توی خونه ی من
…هر شبو مهمونه

#چاووشی 
#قطار


و چقدر خوب می خونه!
و چقدر خوب میگه!
نظرات 10 + ارسال نظر
لونااااااااا یکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت 01:12 http://Toybox.blogsky.com

اعتیاد ب گلاب
گل محمدی فکرشم نمیکرد ی روزی عامل خانمان سوزی جوونا بشه

یکی از انواع اعتیادهای خوب خواهد بود!
ولی فکرشو بکنین آدمو ببرن کمپ ترک اعتیاد!بپرسن به چی معتادی!؟بگی به گلاب!!حتی فکر کردن بهش هم خنده داره!

roz شنبه 16 بهمن 1395 ساعت 23:27

نه دیگه آبلیمو تابلو میشه سریع متوجه میشم
این گلابش فکر کنم تقلبی بود به زور آخرش وقتی خواستم یه نفس بگیرم یکم متوجه شدم اونم فکر کردم توهم زدم بازم به خوردن ادامه دادم ولی خیلی چسبید یه بار حتما امتحان کنید اگه بهش اعتیاد پیدا کنید که جای آب هر دفعه گلاب بخورید باید لیتری 15 تومن بدید یعنی روزی 50تومن حدودا ماهی باید یه میلیون و نیم پول گلاب بدید

میشه امتحانش کرد!
اعتیاد به گلاب هم چیز خوبیه!کلاس داره !
ولی هزینه اش خیلی زیاده!حتی ممکنه آدم اووردوز کنه!

لونااااااااا شنبه 16 بهمن 1395 ساعت 23:07 http://Toybox.blogsky.com

roz شنبه 16 بهمن 1395 ساعت 13:16

سلام
دیدم بحث گل و گلابه
یادم افتاد چند شب پیش خوابالو خوابالو یه بطری گلاب رو جای آب سرکشیدم یعنی هنوزم که هنوزه من بوی گلاب میدما

سلام...
عهههه...من اگه جای شما بودم یه بطری اب و شکر و زعفرون هم می خوردم که دیگه تا یه سال نیاز نباشه شربت بخورم!!
باز خوب بوده به جای آب ، آبلیمو نخوردین که فشارتون سقوط کنه و اتفاقی بیافته

لونااااااااا شنبه 16 بهمن 1395 ساعت 00:21 http://Toybox.blogsky.com

آره امتحانش کنین نتیجه شو ب منم بگین،اون شیره رو میگم!
آیا میدانستید ایت الله مکارم لذت موجود در واژه ی خسبیدن را حرام اعلام نموده؟! نمیدونستید؟منم نمیدونستم!

باورتون میشه من تاحالا نه رفتم توی این مزارع گل و نه تاحالا ب جشنواره گلابگیریو اینا رفتم؟؟! با اینکه هرسال کلّی شلوغ میشه و مسافر براش میریزه توی شهر،
احساس میکنم چیز جذابی نمیتونه باشه!

باشه حتما امتحان میکنم
عهههه...من فقط همین یه لذت تو زندگی م مونده بود!اونم ازم گرفتن که!

بابا توی بهشتین و نمیرین به این مراسما!؟واقععععااا که!
این بوی گلاب به دماغم میخوره از خود بی خود میشم کلا!
شما چجوری نمیرین به این مراسم!

لونااااااااا جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 23:12 http://Toybox.blogsky.com

اخی،اخی،میدونم،مخصوصا با اون درسای سخت و زیاد...خدا صبرتون بده،

شیره ی تریاکم یکی از گزینه های روی میز بود!شوخی کردم،،،آره منم ب همون شیره ی خرما و انگور فکر کردم

خسبیدن،واژاه ای بس جالب انگیز ناک مند میباشد

مثینکه دیگه جای چونه زدن نداره،قبوله،ب همون گل و گلاب ناچارا بسنده میکنم...هعععیییی

دیگه راهیه که شروع کردیم و باید همین طور بریم جلو...
البته شیره تریاک هم به نظر بد نمیاد هاااا...باید امتحانش کنم
اصن لذتی که در واژه ی خسبیدن هست در هیچی نیست!
والا مزارع گل محمدی رو به من بدن دیگه هیچی از دنیا نمیخوام

لونااااااااا جمعه 15 بهمن 1395 ساعت 20:41 http://Toybox.blogsky.com

بله،یکی از عوارض دور بودن از خونه و خونواده و خوابگاهی شدن،درونگرا شدنه..منم یه ترم مجبور بودم توی ی شهر دیگه بخونم،دیگه اخراش داشت ب سرم میزد(خودمو میگماا).

منظورتون همون ارده و شیره و ایناس دیگههه؟ باید امتحان کنم ،،،اما کووووو برفففف؟؟؟میگم یه مشت از برفاتونو پست کنین اینور ببینیم چجوری هست این برف شیره

نه بابا،این خسبیدنو تازه یاد گرفتم از توی یکی از وبلاگا!!ما استفاده نمیکنیم

گلاب و گل و اینا جای خودددد!برفففف

خوبه فقط یه ترم خوابگاه بودینما که هفت سال باید اینجا باشیم...

نکنه فک کردین منظورم از شیره ، شیره ی تریاکه!!!؟؟؟
شیره ، از انگور میگیرن و بعضی میوه های دیگه مث خرما...فک کنم همون شیره و ارده ی خودتونه...چون ما اینجا ارده زیاد استفاده نمی کنیم!

آها من فک کردم خودتون استفاده می کنین...ولی استفاده کنین چون خیلی واژه ی خوبیه

اونجا برف بیاد کل مزارع گل سرما می کنه که!برف می خواین چی کار

لونااااااااا پنج‌شنبه 14 بهمن 1395 ساعت 16:09 http://Toybox.blogsky.com

من در عمق تمدن هفت هزارساله "کاشان" ب سر میبرم

تا حتی کرمانو یزدم ک ب اون گرمیه هواشون،الان داره برف میاد،من موندم تو کار خلقت این شهر،،البته کوهای اطراف برف میاد ولی خود شهر...،
از سر ظهر تاحالا یکم اومده ولی پا نگرفته،الان نمیدونم هنوزم میاد یا ن،چون بر بالینم درحال خسبیدنم

عه!چقدر جالب!کاشان...دیگه شما سهمتون از دنیا رو گرفتین دیگه!گلاب و گل محمدی به اون خوبی دارین ، برف میخواین چیکار
شما هم از واژه ی شیرین خسبیدن معلومه در شهرتون استفاده می کنید!

لونااااااااا پنج‌شنبه 14 بهمن 1395 ساعت 16:05 http://Toybox.blogsky.com

دوتا ادم پایه داشته باشین برف بازی هم میادتون

اون برف شیره چیه قضیه ش؟؟ :تفکر:

ن بابا،حالا درون گرا نشید ی وقتاااااا،،دست این کتاب شعراس ک میخونین چارتا جوکم کنارش بزنین تو رگ تعادل درون برونتون حفظ شه ک درون غالب نشه!

آره خوب آدم پایه نیازه که تقریبا کم هستن!
برف شیره نخوردین تا حالا!؟؟ برف رو توی یه ظرف میریزی و روش شیره می ریزی و می خوری...یه چیز عجیبی میشه اصلا
یه وقتایی هی میرم سمت درون گرا شدن باز بعد یه مدت دوباره برمی گردم سمت آدم شدن!امیدوارم این دفعه هم بتونم
الان اوضاع بهتره خداروشکر! برگشتم خونه امروز حالم می تونه بهتر بشه ایشالا

لونااااااااا پنج‌شنبه 14 بهمن 1395 ساعت 15:25 http://Toybox.blogsky.com

چ خوب ک برف پا گرفته،
ما اینطرف یه دونه های ریزی ک احتمالا برفه داره میاد ولی ب زمین نرسیده اب شدن
توروخدااا جای منم برف بازی کنین لطفا حتمااصن مشهد حق ما رو تو برف خوردهههنوموخاااااام

اون خیره شدن ب اسمون شب توی سکوتو غرق شدن در افکار هم خیلی خوبه،ارامش عجیبیه ک ادمو ب سمت خودش میبره...

نمیدونم مشهد چش شده که این دو سه هفته داره همین طوری برف و بارون میاد!قبلا این طوری نبود که!
اصن یه طوری شدم که حس و حال برف بازی ندارم کلا!نمی دونم چرا! فک کنم برف زده شدم!ولی بازم سعی خودمو می کنم که برم یه دستی به برف بزنم!
البته برف شیره خوردمااااخیلی خوب بود!

آره اون سکوت و فکر و ...خییلی خوبه ولی بعضی وقتا آدمو می بره سمت درونگرا شدن...همون چیزی که من دارم روز به روز بیشتر به سمتش می رم...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.