نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

حصیرستان ۲

به کریم آقای بوزرجمهری گفتند: اسناد خرید کاه و جو اداره ی دواب زیاد شده ، اجازه می دهید آن ها را بسوزانیم؟

او گفته بود: یک رونوشت از هرکدام برداری ، آن وقت آن ها را محو کنید.

یک شوخی دیگر هم به او نسبت می دهند که با ماده ی سوختن همراه است. می گویند به دستور او ، پهن ها و  تپاله های زیر دست و پای اسب ها را قرار شد بسوزانند ، و همه ی آن ها را در محوطه اصطبل روی هم ریخته آتش زدند و او تماشا م یکرد و وقتی شعله های دود و آتش بلند شد ، این بیت را به زبان آورد:

آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد                             کاش می آمد و از دور تماشا می کرد


وقتی قرار شد همه نام فامیل داشته باشند ، کریم آقا نام فامیل بوزرجمهری برگزید! ادیب السلطنه سمیعی گفته:

کریم آقا اگر بوزرجمهری است                                 رضا خان هم یقین نوشیروان است!




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.