عشق تو را در زمستان به یاد می آورم
و دعا می کنم باران
در سرزمینی دیگر ببارد
برف
بر شهری دیگر بریزد
و خدا
زمستان را از تقویم خود پاک کند
چگونه خواهم توانست زمستان را
پس از تو تاب آورم نمی دانم...
نزار قبانی
از کتاب «در بندر آبی چشمانت...»
هیییی واییی مننناین چقده خوب بود!چطور و از کجاش در میوورده این حرفارو اخهههههپس من چرا حرف معمولیمم ب زور میزنم
آقا سعدی خعلی خوبههه...خعلی...بیشینین سعدی و حافظ بوخونین و حظ کنین
اشعار نزار قبانی بسیارها زیباست،...
بسیار بسیار زیباست...خوشحالم که هم نظریم در مورد نزار...
هیییی واییی مننناین چقده خوب بود!چطور و از کجاش در میوورده این حرفارو اخهههههپس من چرا حرف معمولیمم ب زور میزنم
آقا سعدی خعلی خوبههه...خعلی...
بیشینین سعدی و حافظ بوخونین و حظ کنین
اشعار نزار قبانی بسیارها زیباست،...
بسیار بسیار زیباست...
خوشحالم که هم نظریم در مورد نزار...