ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مدتی است هنگام بازگشت از حرم دلم هوای مسجد گوهرشاد می کند.قدم در انجا می گذارم.سکوت و ارامش خاصی دارد...خیلی زیبا...نمی دانم چرا احساس می کنم تمام زندگی ام در پس زمینه ای از حضور در سکوت و تنهایی این مسجد تاریخی گذشته است...گاه اوقات صدای بنا و کارگران و صدای تیشه ی نجاران دست اندرکار مسجد را در ۵-۶ قرن پیش در گوشم احساس می کنم ...به نقش و نگارهای دیوارها و سقف ها چشم می دوزم و در میان بته های طرح انداخته شده بر گنبد و افلاک این بهشت قدم می زنم ...چون بچه اهویی می دوم و بازیگوشی می کنم...کودکی می شوم در منتهای شادی و عشق...
دست به کاشی کاری های فیروزه ای و طلایی دیواره ها می کشم ...با وجود ان که شاید حاصل ترمیم مسجد باشد اما در قلب انها حضور سبز تاریخ و فرهنگ وطنم را احساس می کنم...نوای گرم قرآن و سخن مردان الهی در گوشم می پیچد...طنین مناجات سحرگاهی یاران حق!
به دوستی گفتم گوهرشاد و امثال ان در این زمانه ی اشوب فکری و فرهنگی ایران ما و جهان پیرامونمان پاسخی شیرین و زیباست به تمام کسانی که هویت فرهنگی مان را به فراموشی سپرده اند و گویی سر بر آستان غرب مغرور و شرق مستور(پوشیده در لوای تلاش فیزیکی و در عین حال خالی از بنیاد عمیق فکری !) نهاده اند...این مسجد آن چنان در حد اعلای زیبایی ظاهری و باطنی و حد اعلای قدمت تاریخی است که شهره ی عالم است و ملجا و پناهگاهی برای آسودن از تمام تفکرات واهی و پوچ و ناامیدی و تمامی افکار منفی...هوای گوهرشاد پر از عشق است و سرزندگی ...پر از عشق....!