ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دیروز چرخی زدم در میان غزلیات وحشی بافقی ...به غزلی برخوردم که بسیار زیبا بود و دلنشین...
از تو همین تواضع عامی مرا بس است
در هفته ای جواب سلامی مرا بس است
نی صدر وصل خواهم و نی پیشگاه قرب
همراهی تو یک دو سه گامی مرا بس است
بیهوده گرد عرصه ی جولانگه توام
گاهی کرشمه ای و خرامی مرا بس است
غمخانه ای نمی طلبم از شراب وصل
یک قطره ی بازمانده ی جامی مرا بس است
وحشی مگو ، بگو سگ کو ، بلکه خاک راه
یعنی ز تو نوازش مامی مرا بس است!
وحشی بافقی!