نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

فیدل کاسترو

فیدل کاسترو ، آزادی خواهی که خود سد راه آزادی شد!

فیدل کاسترو را شاید بتوان نمونه ی بارز آزادی خواه بودن و ضد آزادی بودن در سال های اخیر دانست،کسی که بر ضد امپریالیسم و برای نیل به آزادی سیاسی انقلاب کرد و پس از رسیدن به مسند قدرت ، هم پیمان امپریالیسمی دیگر شد و آرام آرام در مسیر دیکتاتوری قرار گرفت!

انسان ها همیشه به اسطوره سازی علاقه داشته اند ، دارند و خواهند داشت ، تنها شدت آن در افراد و اعصار مختلف ، متفاوت است.اسطوره سازی از آزادی خواهان و انقلابیونی چون کاسترو نیز جای تعجب ندارد اما تنها در صورتی امکان پذیر است که تنها به یک بعد از زندگی وی بپردازیم(که همان مبارزه ی وی با امپریالیسم غرب بود) و از باقی رفتارها و عملکردهای او چشم پوشی کنیم.حال آنکه کاسترو نیز چون تمام سیاست مداران گذشته و حال ، دارای نقاط ضعف و قوت بسیاری بوده است که بعد شخصیتی و رفتاری وی را شکل می داده است!شاید بزرگ ترین جنبه ی مثبت زندگی کاسترو ، تلاش برای رسیدن به آزادی و رهایی از حکومت دیکتاتوری باتیستا ، دیکتاتور وقت کوبا بود ، چه اینکه وی مانند تمام رهبران انقلاب های دنیا ، اهداف بلندپروازانه و والایی برای جامعه ی خویش در نظر گرفته بود و آرمان شهری رویایی برای طرفدارانش مجسم می کرد.حال آنکه پس از پیروزی انقلاب کوبا ، اتفاقات دیگری در عرصه ی سیاسی رخ داد!

کاسترو که خود با شعار مبارزه با امپریالیسم به عرصه ی سیاست وارد شده بود ، خود واسطه ای شد برای رهایی از نفوذ یک امپریالیسم و قرار گرفتن زیر سلطه ی یک نظام امپریالیستی دیگر، با عقاید  و سیاست هایی مختلف ، لیکن با اهداف نهایی مشابه امپریالیسم اول!

آزادی واژه ای بود که کاسترو برای آن مبارزه کرد اما اجازه نداد دیگران برای آن تلاش کنند!سرکوب مخالفان در اوایل قرن بیست و یکم دلیلی واضح برای اثبات آن بود که فیدل ، در مسیر دیکتاتوری قرار گرفته است!هر چند از سال های قبل از آن و با طولانی تر شدن سال های حکومت وی ، این نکته کاملا واضح بود ! و این دیکتاتوری زمانی به حد اعلای خود رسید که وی ، برادر خود را به عنوان جانشین خود معرفی کرد و حق هرگونه انتخاب را از مردم سرزمینش دریغ کرد.

کشور کوبا در طول سال های طولانی حکومت وی ، هرچند در برخی عرصه ها مانند بهداشت پیشرفت شگرفی داشت لیکن در اقتصاد و آزادی سیاسی پسرفت محسوسی داشت ، آن هم در حالی که شخص کاسترو ، به دور از چشم مردم سرزمینش ، در جزیره ی خصوصی خود مشغول خوش گذرانی بود!دور از چشم مردمی که بر اثر تحریم ها و اقتصاد ضعیف کشور ، به سختی گذران عمر می کردند!

درس بزرگی که می شود از کاسترو و دیگر رهبران انقلابی مانند او گرفت این است که هرگاه قدرت در اختیار فردی قرار گرفت که ظرفیت وجودی اش گنجایش آن را نداشت ، خود به خود به سمت دیکتاتوری منحرف خواهد شد ، خواه آن حاکم ، کمونیستی انقلابی باشد  ، مانند فیدل آلخاندرو کاسترو ، یا انقلابی مسلمانی چون معمر قذافی ، یا هر فرد دیگری با هر دین و مذهب و اعتقادی! که دست یابی به قدرت چون راه رفتن بر باریکه مویی ست که هر گونه اشتباهی می تواند فرد را به سمت سقوط یا دیکتاتوری پرتاب کند!


#محمدـمرادی


نظرات 3 + ارسال نظر
aurora شنبه 13 آذر 1395 ساعت 12:52

چه جالب اطلاعاتی راجع بهش نداشتم.
قدرت طعم وسوسه انگیزی داره. و چشم پوشی ازش کار هر فردی نیست..

بله درسته...قدرت و مقام واقعا جذابه ولی حیف که انحراف هم درش زیاده...

رهگذر چهارشنبه 10 آذر 1395 ساعت 01:51

درس بزرگ ترش اینه که کلا قدرت نباید دست فرد باشه، چون امکان لغزش فرد زیاده ولی یک حکومت جمعی و مردمی امکان لغزشش به مراتب کمتره :)

بله بله دقیقا...
ممنون از این که وقت گذاشتین و خوندین

مجله ستاره شهر سه‌شنبه 9 آذر 1395 ساعت 02:45 http://www.journalstarcity.ir

وب خوبی داری موفق باشی
ممنون میشم ماهم لینک کنی و در نظرسنجی سایت شرکت کنی
مجله ستاره شهر

سلام
ممنونم از اینکه به وبلاگ بنده سر زدین

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.