نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

بازگشت، غبار ستردن، و نوشتنی دیگرباره

شب، نیمه شب، موسیقی friday's soldiers II و سایر موسیقی های پلی لیست سوندکلود


بازگشته ام، در نیمه شبی، و از ورای شب ها و روزهایی که گذشته اند، از ورای روزها و شب هایی که به معنای واقعی زندگی کرده ام، و در این معنای واقعی زندگی، معنای شادی، غم، لذت، رنج، محبت، آرامش، و بسیاری دیگر از احساسات انسانی را دریافته ام. بازگشته ام، و گویی آرنج ها نهاده ام بر میز کافه ای دنج، و مشغول شنیدن موسیقی ملایم در حال پخش هستم، و به گلدان های ردیف کنار پنجره ی آفتاب گیر کافه نگاه می کنم، و به تمام خاطرات می اندیشم، و لبخندی که از این خاطرات بر لبانم می نشیند را دوست دارم. بازگشته ام، به مثابه ی نوری که از منشور می گذرد و به طیف رنگینی مبدل می شود، و تمام احساسات و افکارش را بر روی کاغذ سپیدی می افشاند، و به زندگی باز خواهم گشت، به مثابه ی طیفی که همه ی احساسات، افکار، خاطرات و درونیاتش را دوباره ترکیب می کند و نوری می شود انسان گونه، و چه معجزه ای فراتر از این بودن و ماندن و پیش رفتن. 


انگشت هایم بر صفحه می لغزند و نت های موسیقی بر خیالم. شب را همیشه دوست داشته ام. به آرزوهایم می اندیشم و به تمام لبخندهای صمیمانه ی بعد از یاداوری شان. 


از اندیشه چه خبر؟

جمله ای را به یاد می آورم از مکالمه ای با دوستی، که از نیچه نقل کرد: اراده ی معطوف به قدرت. و اندیشه ای که در پس این عبارت شکفته شد: اراده ی معطوف به قدرت، زندگی، عشق، هنر، خوشی. و گمان می کنم این عبارت را کسی می تواند درک کند، که روزی توانسته باشد از خاکستر وجودش، ققنوسی را برافروخته باشد.


از کتاب ها چه خبر؟

بهترین ها را خوانده ام، از برادران امیدوار گرفته تا زندگی،جنگ و دیگر هیچ فالاچی، و دایی جان ناپلئون، و هنر سیر و سفر، و  همسایه ها، و چندی دیگر. این بار هم پدران و پسران تورگنیف را شروع کرده ام.


همین. زیاده عرضی نیست. 


اخرین ساعت های مهر ۱۴۰۱

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.