ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عشق هرجه دیر تر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر.
عشق نیرویی است در عاشق ، که او را به معشوق می کشاند ؛ و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست ، که دوست را به دوست می برد.
عشق ، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.
عشق ، معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند ، زیرا عشق جلوه ای از خودآگاهی و روح تاجرانه یا جانورانه آدمی است ، و چون خود به بدی خود آگاه است ، آن را در دیگری می بیند ؛ از او بیزار می شود و کینه برمی گیرد . اما دوست داشتن ، دوست را محبوب و عزیز می خواهد و می خواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست در خود دارد ، داشته باشند.که دوست داشتن جلوه ای از روح خدایی و فطرت اهورایی آدمی است و چون خود به قداست ماورائی خود بینا است ، آن را در دیگری که می بیند ، دیگری را نیز دوست می دارد و با خود آشنا و خویشاوند می یابد.
دوست داشتن از عشق برتر است
کویر
دکتر علی شریعتی
چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!
اگــــــــر هرکســــــــــــی
تنهــــا به انــــــــــدازه ی صــــــــــداقتش
سخـــــن میگــــــفت .................