نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

حرف ها...

بعضی شب ها ، دلم می خواهد من باشم و تو... با هم ، کنار آتشی بنشینیم و به آسمان نگاه کنیم...من ، ستاره ها را برایت یک یک بشمارم و تو ، برایم ، چای بریزی و در پناه سوسوی نور آتش سرخی که برافروخته ایم ، برایم شعر بخوانی...

این روزها ، دلم می خواهد ، تو ، برایم حافظ بخوانی ، فال بگیری و من ، دلم غنج برود از بیت بیتی که می خوانی...مصرع به مصرع صدایت را جرعه به جرعه بنوشم ...برایت ترانه بگویم و چه ترانه هایی خواهد شد ، ترانه هایی ، که کنار تو سروده شود...چه ترانه هایی خواهد شد ترانه هایی که تو ، در کلمه به کلمه ی آن جریان داشته باشی...

و تو ، آغاز فصلی نو در زندگی من خواهی بود...فصلی هزاران هزار بار رؤیایی تر و زیباتر از بهار...


دگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی...

#سعدی

نظرات 1 + ارسال نظر
Aurora پنج‌شنبه 30 دی 1395 ساعت 10:52

فوق العاده بود...
جدا نوشته هاتون روح تازه گرفتن...
تبریک میگم بهتون:)

ممنونم!
بازم ممنونم
امیدوارم بتونم دوباره به عرصه ی نوشتن برگردم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.