نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

دوست داشتن...(۲)

عشق طوفانی و بوقلمون صفت است ، اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت.

عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است اگر دوری به طول انجامد ، ضعیف می شود ، اگر تماس دوام یابد ، به ابتذال می کشد وتنها با بیم وامید و تزلزل و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می ماند.اما دوست داشتن با این حالات ناآشنا است، دنیایش دنیای دیگری است.

عشق جوششی یک جانبه است ، به معشوق نمی اندیشد که کیست؟بک خودجوشی ذاتی است . و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یک جانبه می ماند وگاه میان دو بیگانه ی ناهمانند ، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند ، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتوی روشنایی‌ آن چهره ی یکدیگر را می توانند دید و در اینجا است که گاه ، پس از جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق ک در چهره ی هم می نگرند ، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و ناآشنایی پس از عشق ـ که درد کوچکی نیست ـ فراوان است.

اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید و در حقیقت در آغاز ، دو روح خطوط آشنایی را درسیما و نگاه یکدیگر می خوانند ، و پس از آشنا شدن است که خودمانی می شوند . دو روح ، نه دو نفر که ممکن است دو نفر با هم درعین رودربایستی ها احساس خودمانی بودن کنند واین حالت به قدری ظریف و فرار است که به سادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و  آهنگ و کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان ، خود به خود ، دو همسفر به چشم می بینند که به پهن دشت بی کرانه ی مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق های روشن و پاک و معبد متروک که در محراب پنهانی آن ، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه ی درد آلود نیایشش مناره ی تنها و غریب آن را به لرزه می آورد ـ هر لحظه پیام الهام های تازه ی آسمان های دیگر و سرزمین های دیگر و عطر گل های مرموز  و جانبخش بوستان های دیگر را به همراه دارد و خود را به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ ، هر لحظه ، بر سر و روی این دو می زند.


دوست داشتن از عشق برتر است

دکتر علی شریعتی


دوست داشتن...

دوست داشتن از عشق برتر است . عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی.اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است و  دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر حا که یک روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.

عشق در غالب دل ها و در شکل ها و رنگ های تقریبا مشابهی متجلی می شود و دارادی صفال و حالات و مظاهر مشترکی است ،اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روخ رنگ می گیرد و جون روخ ها برخلاف غریزه ها ، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه ی خویش دارد ، می توان گفت که به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست.

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سالها بر آن اثر می گذارد ، اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می کند و بر آشیانه ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست!

عشق ، در هر رنگی و سطحی ، با زیبایی محسوس ، در نهان یا آشکار ، رابطه دارد.چنانکه شوپنهاور می گوید : شما بیست سال بر سن معشوقتان بیفزایید ! آنگاه تاثیر مستقیم آن را بر روی احساستان مطالعه کنید! اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی های روح ک زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.



دوست داشتن از عشق برتر است

دکتر علی شریعتی


پ.ن: سعی می کنم هر روز ادامه اش بدم نوشتن این ماجرای دوست داشتنو...!

کسی نظری ، حرفی نداره!!؟؟

دلدار

دلدار ز  خواب ناز برخاسته است

             چون پیکر صبح قامت آراسته است

برخاستنش روز نوی کرده بلند

               غافل که ز عمر ما شبی کاسته است!


سیاوش کسرایی


رقص ایرانی...

گریزی زدم به اشعار سیاوش کسرایی...چقدر پر حرارت و پرشور سخن گفته...بخش پایانی شعر رقص ایرانی...


منت می پویم از پای اوفتاده

منت می پایم اندر جام باده

تو برخیز 

تو بگریز

برقص آشفته بر سیم ربابم

شدی چون مست و بیتاب

چو گل هایی که می لغزند بر آب 

پریشان شو بر امواج شرابم


سیاوش کسرایی