نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

سیاست

امشب به دستور پدر گرامی و البته از روی جبر ، مجاب شدیم که برای امر خطیر و لازم الاجرای صله ی رحم به منزل اخوی پدر آوارشویم . این دستور ابتدا با مخالفت اولیه و شدید اللحن بنده ، که ذهناً و قلباً  به واسطه ی شکست تیم محبوبم رنجور و پریشان بودم ، مواجه شد! روش بروز مخالفت نیز راهبردی کاملا مسالمت آمیز و به دور از هرگونه خشونت و جنجال بود ، بدین صورت که به صورت کاملا هوشیارانه و منطقی به درون اتاق خویشتن خزیده و بر روی تخت ، تن لش خود را ولو نمودم و پتوی را بر سر کشیدم و در جواب سایر اجزای خانواده که لب به فرمان به پوشیدن لباس گشوده بودند ، زبان به کام گرفته و سکوت اختیار نمودم تا گمان کنند که خواب ، مرا درربوده است!اما چندی نپایید که این ترفند قدیمی که از قضا ، از سوی من مکرراً  به مرحله ی اجرا رسیده بود ، لو رفت و با برداشتن پتو بطور کاملا ناگهانی و غافلگیر کننده که امکان هرگونه واکنش پدافندی را از من سلب نمود ، تمام نقشه ها بر آب رفت!

خلاصه این که با هزار سلام و صلوات بنده را راضی کردند که خود را آماده ی هجوم به آشیانه ی عموی خویش نماییم و بار ثواب خویش را از این عمل حسنه که همان صله ی ارحام باشد ببندیم تا اگر خدای ناکرده در عنفوان جوانی دست عزراییل در دستمان نهاده شد و ایشان توانست بله ی اینجانب را اخذ نماید ، به غیر از یک بطری آب حمیم و چند تکه بیسکویت کپک زده ، در ته کوله ی مان ، توشه ای برای مسیر آخرت مان داشته باشیم و بتوانیم از گردنه های هزار اژدها و پل معلق صراط و صحرای بی آب و علف قیامت به سلامت عبور کنیم! به هر نحو ممکن ، آماده شدیم و پای در راه نهادیم!

به سر منزل مقصود که  رسیدیم ، برایمان عیان گشت که دخترعمویمان نیز به انضمام شوهر و فرزند خویش در منزل عمو حضور به هم رسانیده اند! خوش و بشی کردیم و بر جایگاه رفیعی که شایسته ی مان نبود منزل گزیدیم و به اقتضای جوانی و کم تجربگی و نیز از سر عادت کم حرفی در اینگونه محافل ، لام را به کام چسباندیم و به استراق سمع سخنان بزرگان مشغول گشتیم!

سه چهار نفر اصلی نقل مجلس ، بعد از صحبت های معمول و تعارفات همیشگی ، افسار کلام را به سمت موضوع ثابت این گونه محافل ، یعنی سیاست کج کردند! داماد عمویمان به گونه ای از نحوه ی تصویب و اجرای سیاست های خارجی رئیس جمهور تازه انتخاب شده ی آمریکای جهان خوار صحبت می نمود که گویی شخصا در مجلس سنای آمریکا به عنوان نائب رییس جلسه حضور داشته و به طور کاملا محرمانه توسط شخص رئیس جمهور در جریان امور قرار گرفته است! در جایی ، چنان مطلب مخوف و حایز اهمیتی از سیاست های دولت سابق و حال حاضر این کشور سخن به میان آورد که جا داشت از طرف سازمان فوق سری سی آی اِی موسوم به سیا به واسطه ی افشای اسناد فوق محرمانه ترور و یا مفقود شود!

بعد از ابراز نظرات فوق کارشناسی شده در عرصه ی سیاست خارجی که الحق موی بر تن تمام اعضای حاضر در جلسه راست نمود ، نوبت به عرصه ی بی در و پیکر و یک بام و دو هوای سیاست داخلی مملکت  گردید که در شرایط حال حاضر ، حتی خود سیاستمداران برجسته ی دنیا و جامعه شناسان کارکشته ی عالم نیز در فهم آن ، عاجز و مستأصل ، چونان یابوی در گِل مانده معلق مانده اند ، ولی فامیل ما ، چونان رستم دستان ، به سان سام نریمان ، شمشیر تحلیل بر گردن بدخواهان و کژنهادان نهاده ، چنان همای تیزبین بر عرصه ی پلید سیاست سایه افکنده بود! در جایی چنان تحلیلی از انتخابات آینده ی ایران و درصد دقیق آرای هرکدام از نامزدها به عمل آورد که الحق و الانصاف خود نمایندگان مذکور و مشاوران حاذقشان نیز نمی توانستند چنین حدسی درباره ی آرای مأخوذه ی خود به مخیله ی خویش راه دهند! وی همچنین به شخصه ، سخنی از جلسه ی سری یکی از احزاب برایمان نقل قول کرد که بنده گمان کردم وی مانند بازرسان ساواک که از اتاقک شیشه ای به متهمان می نگریستند ، جلسه سری آنان را تحت نظر داشته و سخنان شان را به دقت استماع می نموده است! در جایی دیگر ، چنان از اعمال غیرقانونی و خلافِ   برادر شخص اول دولت سخن به میان آورد و فریاد دادخواهی به آسمان حواله نمود که انگار من بوده ام که تا همین چند سال قبل از  ماشین اداره در جهت اعمال شخصی خود ، استفاده می نموده ام! در مرحله ی آخر و با دیدن یکی از وزرا ، ایشان ضربه ی آخر را بر پیکر بی جان ماموت سیاست داخلی نواخت ، جایی که به طور کاملا دقیق از درآمد و تعداد کارخانه جات و فلان و بهمان آن وزیر بخت برنگشته سخن به میان آورد و ما را به حیرت واداشت که در دل گفتیم: آخر برادر ، این اگر برد ، دیگران هم برده اند! چرا یک چشم را گشوده ای و یک چشم را به عمد ، بسته ای!؟


خداوند این سیاست مداران برجسته ی بی ادعا را از ما دریغ نفرماید!



استاد شفیعی کدکنی در جایی می فرمایند:


دیر شد

باز آ!

که ترسم ناگهان پرپر شود

دسته گل هایی

 که از شوق تو در دل بسته ام...

نظرات 3 + ارسال نظر
لونااااااااا سه‌شنبه 26 بهمن 1395 ساعت 23:55 http://Toybox.blogsky.com

بازم از این متنااااا....!خیلی جالب انگیز ناکن!
بازم خوبه اگ توی خونتون نقشو خوب بازی کنین جواب میده و حلّه،من اینجا ک کسی نقش مقش حالیش نیس بااااااییییید و حتماااا مجبور میشم برم،
اون بیسکوییت کپک زده ی تهه کوله هم خیلی باحال بود،لایک

راستی منم میخاستم بنویسم،دقیقا همون روزی ک گفتین،،بعد دیدم هی موج منفیه ننوشتم دیگه،،،!

اگه خوبه که بنویسم اگه به درد نمی خوره ک ادامه ندم!
اره از این به بعد سعی می کنم نقشمو خوب اجرا کنم!امیدوارم جواب بده!البته صله رحم هم بد چیزی نیستا!!!باعث میشه همچین سوژه هایی گیر آدم بیاد!
بیسکویت کپک زده هم سلام داره خدمتتون!

خوب بنویسین دیگه!موج منفی هم باشه قبوله!فقط بنویسین تا یه کم نوشتنتون بیاد و بعد از این که رو غلطک افتادین اگه خواستین فقط موج مثبتا رو بنویسین!

roz دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 19:51

خ خخخ
فسقل خان اومد بغلم نذاشت ببینم جمله آخر چی شد
نوشته بودم دیگه این خونه عمو و صله رحم و ثواب اینا رو بی خیال شو دیگه نرو
قشنگ نقشت رو از اول خوب اجرا کن خودت رو بهتر به خواب بزن

خدا حفظش کنه براتون فسقلو...
اره خودم زیاد حوصله ندارم برم کلا...باید بهتر نقشه هامو اجرایی کنم از این به بعد...ولی یه چیزی هم هستاااا...اگه نمی رفتم نمی تونستم سوژه ی به این خوبی پیدا کنم واسه نوشتنا

roz دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 18:29

انقدر بدم میاد اینایی که الکی وقت آدم رو میگیرند دو ساعت دری وری از سیاست میگن در حالی که هیچی حالیشون نیست فقط قصدشون تلف کردن وقت ماست اصلا خودشون هم حالیشون نیست چی میگن فقط یه ریز هر چی از اخبار و این ور اون ور شنیدن پشت سر هم بهم میبافند و تحویل ما میدن
دیگه خونه این عموت برای صله رحم کرد این دفعه بهتر تو نقش فرو برو خوب ؟؟؟

سلام
اره منم بعضی وقتا اعصابم خرد میشه ولی وقتی دیدم خیلی حرفاش اونجوریه نشستم با دقت گوش دادم تا ببینم چی میگه!بعدش که حرفاش تموم شد رفتم با نوه ی عموم بازی کردم!

این جمله ی آخرتون رو نفهمیدم!میشه دوباره بنویسینش!!؟؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.