نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

جمعه...!

امروز ظهر بیدار شدیم همه مون!ناهار درست کردیم خوردیم  و بعدش اتاق رو مرتب کردیم ، کلی از وسایل و خرت و پرت ها رو ریختیم دور ، و بعد اتاق رو جارو کردیم ، بعد یخچال رو تمیز کردیم و یهو دیدم محمد ، رفته و داره روپوش خودش و روپوش من رو که دیشب گذاشته بودیم خیس بخورن میشوره!گفت دیگه نمیخواستم دستای تو به فنا بره واسه شستن روپوش! 

 همین!

کسی باور نمی کند 

لبخندش می توانست

پلی باشد

که جمعه را

به همه ی روزهای هفته

پیوند بزند...


احمدرضا احمدی

نظرات 1 + ارسال نظر
Baran شنبه 30 تیر 1397 ساعت 07:24 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام و درود همراه یک سبد گل؛ هرچه شما بخواهید،نثارشما

جمیعا خسته نباشید؛خدا قوت...
برای سلامتی و شاد زیِ همه تون،
اجماعا؛نفس عمیق

سلام و درود بسیار نثار شما
بسیار بسیار ممنووونم ازتون
زنده باشین حضرت باران ، و شادمان و باطراوت
الساعه ، الساعه!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.