نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

"پدر"


بوی سیگار شدیدی آمد...

با خودم می گویم نکند باز پدر

غمگین است

نکند باز دلش...


پله ها را دو به یک طی کردم

تا رسیدم بر بام!

پدرم را دیدم

زیر آوار غرورش مدفون

زیر لب زمزمه داشت

که خدا عدل کجاست؟

که چرا مزه ی فقر وسط سفره ی ماست!

و چرا و چراهای دگر...

دل من هم لرزید مثل زانوی پدر

دیدن این صحنه آنچنان دشوار بود

که مرا شاعر کرد...


احمد شاملو

نظرات 1 + ارسال نظر
پاییز دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت 14:02 http://paeiz66paeiz.blogfa.com

پدر تنها شعری است که نه سروده می شود و نه خوانده می شود
پدر چون چشمه در تن شعرهایم جاری می شود
دوستت دارم پدر

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.