نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

روز دوم

از میان روز ها از روز دوم بدم می آید...

روز دوم بی رحم ترین روز است

با هیچ کس شوخی ندارد

در روز دوم همه چیز منطقی ست

حقایق آشکار است

و به هیچ وجه نمی توان سر خود شیره مالید...


مثلا روز اول مهر همیشه روز روز خوبی بود

آغاز مدرسه بود

و خوشحال بودیم

اما امان از روز دوم

تازه می فهمیدیم تابستان تازه تمام شده است...


یا مثلا روز دوم بازگشت از سفر

روز اول خستگی در می کنیم

حمام می رویم

اما روز دوم

تازه می فهمیم که سفر تمام شده است...

طبیعت

بگو بخند با دوستان تمام شده است...


هرگاه مادربزرگ نزد ما می آمد

 و یک هفته می ماند

وقتی بر می گشتناراحت می شدیم

اما روز دوم تازهم می فهمیدیم

که "مادربزرگ رفت"یعنی چه؟


یا وقتی کسی از دنیا می رود

روز اویل خدابیامرز است

و روز دوم عزیز از دست رفته!


و اما جدایی

روز اول شوکه ایم

و شاید حتی خوشحال باشیم

که زندگی جدیدی در راه است...

تیریپ مجردی و عشق و حال ور می داریم

اما دریغ از روز دوم


تازه می فهمیم کسی رفته

تازه می فهمیم حالمان خوب نیست

تازه می فهمیم تنهایی بد است...


باید روز دوم را خوابید

باید روز دوم را خورد

باید روز دوم را مرد...



"کیومرث مرزبان"

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.