نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

گل و خار

خار خندید و به گل گفت :"سلام"

و جوابی نشنید


خار رنجید ولی هیچ نگفت!

ساعتی چند گذشت...


گل چه زیبا شده بود...

دست بی رحمی نزدیک آمد...

گل سراسیمه ز وحشت افسرد!


لیک آن خار در آن دست خزید

و گل از مرگ رهید

صبح فردا که رسید

خار با شبنمی از خواب پرید...


گل صمیمانه به او گفت "سلام"


گل اگر خار نداشت

دل اگر بی غم بود

اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود


زندگی , عشق , اسارت ,قهر و آشتی

همه بی معنا بود...



قیصر امین پور

بیداری

روزی بر گونه های این مملکت بوسه ای

و بر بالینش این یادداشت را می گذارم و می روم

آنقدر زیبا خفته بودی بودی که نتوانستم بیدارت کنم!



عزیز نسین

مولانا




گر ببینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست
روی دریا کف نشیند قعر دریا گوهر است

صائب تبریزی

شاعر این بیت ، حضرت صائب هست که در تصویر به اشتباه مولانا درج شده است

تنهایی

انگشتت را هر جای نقشه خواستی بگذار

فرقی نمی کند...

تنهایی من عمیق ترین جای جهان است

و انگشتان تو هیچ وقت

به عمق فاجعه پی نخواهند برد...



لیلا کردبچه

غروب

جمعه دستش بند است

به دلتنگی من

بیکار که می شود

برای بغض هایم غروب می بافد



سعید چولکی

بزرگوار

خدایا...!


اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میاور که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بار و پلید "شبه آدم های اندک" را متوجه شوم

چه دوست تر می دارم "بزرگواری گول خور" باشم تا هم چون اینان "کوچک واری گول زن"...



دکتر علی شریعتی