نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

باران

دلم می خواست

شبی که می رفتی

اتفاق ساده ای می افتاد


راه را گم می کردی

فاخته ای کوکو می کرد

و کلیدی زنگار گرفته

از آشیانه ی خالی درناها

به زمین می افتاد


باران می گرفت

بیدار می شدم

بیدارت می کردم

و ادامه ی این خواب را

تو تعریف می کردی



واهه آرمن

نظرات 1 + ارسال نظر
مونا پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 22:28 http://m-not.blogsky.com/

دلم میخواست...

منم هم...!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.