نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

آخرین عشق...

پیشانی ام  را می بوسی 

و قسم می خوری 

آخرین  زنی هستم که دوستش خواهی داشت

می گویی این بار که برگشتم

برایت کلبه ای می سازم

بر لب رودخانه ای دور

روزها به شکار آهوان کوهی می روم

و از درز سنگ های سخت 

گل های  نایابی  را می چینم

که تو دوست داری  به موهایت بیاویزی 

می گویی بخند

تمام می شود این جنگ !

باور می کنم حرف هایت را

همان طور که هزاران بار دیگر باور کرده بودم

دریغ اما

آخرین عشق همان قدر ناممکن است که آخرین  گلوله!



شکریه عرفانی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.