ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چه خوشبخت است آن که کسی را دوست می دارد.عشق می ورزد. او بر روی این زمین، در میان این کوچه و بازار و انبوه سایه هایی که چون اشباح خیالی میگذرند، یکی را می بیند . احساس می کند که در میان این خلوت خالی ، یکی وجود دارد . هر جا او نیست کسی نیست ، هیچ کس را نمی بیند ، تنهایی است و خلوت و تعطیل ! هرجا او هست ، جمعی هست ، شلوغ و بیا و برو . در این کویر خلوت ، سایه ی دهی و صدای پای آدمیزادی را می بیند و می شنود.
کویر
دکتر علی شریعتی