نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

رفیق

امروز کلا داغونم و پریشون...

پریشب یکی از دوستام تصادف کرد و به رحمت خدا رفت...چند ساعت قبل رفتنش دیده بودمش و سلام و احوال پرسی  کرده بودیم و بعد چند ساعت...

اسمش علی بود...قرار بود دیروز با نوید برن خونه که این اتفاق افتاد...نوید بنده خدا خرد شد زیر بار این اتفاق...بقیه ی دوستام هم همین طور...

امروز رفتم مراسمش...کلی از دوستام بودن و کمک می کردن...خیلی سخت بود که بری به مراسم دوستی که تا چند روز قبل بین بچه ها بوده و ...

بعد هم رفتیم حرم برای تشییع ... خیلی سخت بود ...خیلی تلخ و غم انگیز بود...چقدر بچه ها گریه می کردن...چقدر سخت بود لحظه ای که نماز خوندیم براش...

خیلی سخت بود امروز واقعا...

تا قبل از این همیشه مردن رو نزدیک به خودم احساس می کردم و از این به بعد نزدیک تر...

و چه خوب است نبودن...!

نظرات 4 + ارسال نظر
ترقی شنبه 11 دی 1395 ساعت 11:55 http://leyla-taraghi.blogsky.com

خدا رحمتش کنه

روحش شاد

ممنونم...
خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه...

afsoon چهارشنبه 24 آذر 1395 ساعت 21:43

روحشون شاد

ممنونم

aurora شنبه 13 آذر 1395 ساعت 13:01

چقدر بددد...
خدابیامرزشون:((
دیشب به این فکر میکردم انگار هر چی زودتر بمیرم وابستگیم کمتر هست...
ولی مرگ برای اطرافیان فرد واقعا تلخ هست..
زندگی کردن با خاطرات فردی که فوت کرده زجرآوره...
مرگ واقعا همیشه حتی از لحظه هم بهموون نزدیک تر هست.. و من غافل...

ممنونم...خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه...
من که زیاد به مردن فکر می کنم کلا!
حیف که آدم وقتی می میره بقیه ناراحت میشن!همین خیلی سخته

سعید دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت 21:27 http://saeed1372.blogsky.com

خدا رحمتشون کنه واقعا سخته غم از دست تو هرکسی مخصوصا دوست و چقدر سخته برا خانوادشون ایشاله خدا به همه صبر بده

سلام سعید جان
بله واقعا سخت بود برای همه مون که علی ناگهان از بینمون رفت
موفق باشی همراه همیشگی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.