نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

بی برنامگی

امروز رفتیم یه اداره ای برای یه کاری...با رییسش کار داشتیم...دیروز هم رفته بودیم...جالبه که امروز هم مثل دیروز تشریف نداشتند!رفته بودند بازدید از نهاد های مربوطه!

نمی دونم اگه کسی توی این ایام دهه فجر اگه با مسؤولای اداره جات کار ضروری ای داشته باشه ، باید از کجا پیداشون کنه!یه روز میرن بازدید از فلان جا ، یه روز بازدید از فلان طرح! یه روز افتتاح فلان  چلغوزتپه ای در بیسارآباد!یه روز هم که احیانا اگه تشریف داشته باشن و وقت شریف شون رو در جلسه ی خصوصی با فلان مسؤول مثلا رده بالای مملکت نگذرونن ، خاطر ملوکانه شون اقتضای دیدار با عوام رو برنمیتابه!

الان ما دو روز رفتیم و برگشتیم الکی...معلوم هم نیست فردا در دفترشون تشریف داشته باشن یا نه...البته ایشون اشکالی به کارشون وارد نیست زیاد ولی شاید بهتر باشه یه کم این طور تشریفات دم دستی کمتر بشه...

امروز توی مدرسه ی کنار خونه مون ، یه موسیقی ای رو می نواختند که عجیب بود برام که چطوری مجوز پخشش رو در مدرسه گرفتن!البته یحتمل استفاده از این روش ها در ایام دهه فجر بلامانع هست! دقیقا مثل استفاده از موسیقی متن گیم او ترونز توی رسانه ی ملی! از یه طرف از هالیوود و سینمای غرب ، یه بند و پشت سر هم ، به طوری که حتی ممکنه نفسشون بگیره و خفه شن ، ایراد می گیرن و از طرف دیگه از همون موسیقی های فیلم های غربی استفاده میکنن! حالا ما بدبختای دست از دو عالم کوتاه ، برای یه کار نه چندان مهم ، که میخوایم انجام بدیم و تازه همه هم سود می برن ، باید سیصد تا مجوز از نهاد های مربوطه و غیر مربوطه با مهر و امضا و اثر انگشت هر بیست انگشت دست و پای رییس و معاونان و تمام کارمندان و من جمله آبدارچی محترم رو اخذ کنیم!

امروز رفتیم یه چار کلام هم برای بچه های کنکوری صحبت کنیم!هر چند وقت یک بار که می بینمشون یاد سه سال پیش خودم می افتم که کنکور داشتم...چقدر اون روزا زود گذشتن...الان که به خودم نگاه می کنم می بینم توی این دو سه سال خیلی تغییر کردم...خیلی...هم تغییرای خوب ، هم تغییرای بد...



آهنگ «دوستت دارم» یا به عبارتی «Je  t'aime» از لارا فابیان رو گوش بدین...خیلی خوبه!


عزیز دل مان ، ماه شب تارمان ، خواجه شمس الدین محمد حافظ ، می فرمایند:


دانی که چه ها ، چه ها ، چه ها می خواهم؟

وصل تو من بی سر و پا می خواهم

فریاد و فغان و ناله ام دانی چیست؟

یعنی که تو را ، تو را ، تو را می خواهم




نظرات 3 + ارسال نظر
کوچ پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 08:53 http://kuch.blogsky.com

امیدوارم امروز رئیس رو ببینید.

+سپاس از انتخاب و نشر این رباعیِ زیبا.



گفتم صنما لاله رخا دلدارا
در خواب نمای چهره باری یارا
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه
خواهی که دگر به خواب بینی مارا؟!!!

+ابوسعید ابوالخیر

امیدوارم
خواهش می کنم...
ابوسعید ابولخیر هم خیلی قشنگ گفته این رباعی رو
ممنونم از همراهی تون

roz پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 00:51

چیکار داری هی میری مزاحم این آقای رئیس میشی اخهههه
نمیگی الان سرشون شلوغه اذیت میشن بنده خدا ها
خوب صبر کن سال 96 برو دیگهههه الان آخر ساله سرشون شلوغه دیگه
من نمیدونم چرا درک نمیکنی بندگان خدا رو

راست میگیناااااا
اصن فردا باید یه جعبه شیرینی بگیرم برم از دل شون در بیارم
ما قدر مسؤولان پر تلاش مون رو نمی دونیم اصن

لونااااااااا پنج‌شنبه 21 بهمن 1395 ساعت 00:47 http://Toybox.blogsky.com

درسته،هیچی سر جاش نیست...

خلاصه ک هرجا ب نفعشون باشه حتی زیر حرفای خودشونم میزنن...

اوه اوه سیاسی شد،سکوت اختیار میکنم.

اخی،اخی،بچهای کنکوری...

تغییرات خوب و بدتون چی بودن؟البته اگ دوست دارین بگین،حمل بر فضولی نباشه.

اره واقعا
ما از وقت مون میزنیم میریم که ببینیمشون اونام هیچ وقت نیستم!
موقع نوشتن این متن می ترسیدم به یه تیکه ایش الکی گیر بدن و وبلاگو فیلتر کنن!برا همین یه کم سعی کردم لحنم محترمانه باشه وگرنه خیلی می تونستم بدتر بنویسم!
می نویسم اگه فرصت بشه بعضیاشو!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.