نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

بارون اردی بهشتی

امروز ، هوا خیلی سرد شده بود...البته سه چهار روزی هست که اینجا هوا ابری و سرده ، و من دارم کم کم وارد فاز ذهنی پاییز و زمستون خودم میشم ، ذهنم یه مقدار پر میشه از خیال و غم !‌البته خیلی خفیف و کمه!‌ میشینم یه کم پشت پنجره و چایی و شعر و آهنگ و یه مقدار هم رمان و گاها درس...امروز بعد کلاس ، رفتم ارغوان ، کلی از بچه ها اومده بودن و جلسه ی خوبی بود...فردا هم مراسم شعرخوانی به مناسبت بزرگداشت سعدی داریم که مهمونای خوبی هم دعوت شدن به مراسم...

بعد جلسه ، با پویا قرار گذاشتیم که پیاده برگردیم...و یه دوست مهربان ، کتاب شب های سپید داستایوفسکی رو بهم امانت داد که فیلم شب های روشن ، اقتباسی بوده از اون...و تصمیم گرفتم که بعد از خوندن گرگ بیابان ، برم سراغ اون کتاب...هوا موقع برگشت خیلی سرد بود ، پویا اومد و قدم زدیم زیر باد و بارون...کلی حرف زدیم...موقع شام هم کلی صحبت کردیم...وقتی با پویا صحبت می کنم ، انگار با خودم صحبت می کنم...شفافیت و صداقت و مهربونی قطره های بارون رو داره ، و مثل یه برادر بزرگ تر بهش نگاه میکنم و روز به روز احترام و دوستیم بهش بیشتر میشه...

هوای بارون زده ، ذهن من رو می بره به یه فضای معطر و مرطوب ، پر از عطر گلای یاس هم آغوش با نرده های دیوار کنار باهنر...اونجایی که چهارسال قبل همین موقعا ، ساعتای ۱۰ شب ، موقع برگشتن از دانشکده و موقع عبور از پیاده رو می دیدمشون و عطرشون رو استشمام می کردم و حس لطیف و فوق العاده بکری برام تداعی می کرد...از زمان نوجوونی ، میگفتن بارون ماه نیسان رو جمع کنین و بنوشین!‌ ماه نیسان میشه همین آخرای فروردین و اردی بهشت مثل اینکه...میگفتن نوشیدن بارون ماه نیسان برخلاف  بارون بقیه ایام که جنون میاره ، مفیده فی الواقع!‌ مخصوصا اگه اوراد و اذکار مخصوص خونده بشه بهش!


جهان

 از آغاز تا پایان 

شعری ست محزون؛

کسی در خواهد زد

و خواهد آمد

که چشمان تو را خواهد داشت

و همان حرف تو را خواهد زد

ولی من او را نخواهم شناخت


اگر کسی مرا خواست

بگویید

رفته باران ها را تماشا کند

و اگر اصرار کرد ، بگویید

برای دیدن توفان ها رفته است!

و اگر باز هم سماجت کرد ، بگویید

رفته است تا دیگر باز نگردد...


مرحوم بیژن جلالی


این آهنگ رو از یانی خیلی دوست دارم...مخصوصا موقع قدم زدن زیر آسمون شب ، و مخصوصاتر اگه هوا ابری باشه و نم نم بارون بباره...

A Walk In The Rain


نظرات 4 + ارسال نظر
sahar.sh چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 ساعت 13:31

"بارون ماه نیسان رو جمع کنین و بنوشین "... چه توصیه شاعرانه ای ،بارون بقیه ایام هم خوبه ولی اگه جنون اور هم هس بنظرم جنون خوبیه جنون و مستی و تازگی با بارون
چه اهنگ دلنشین و هماهنگی با این متن و این هوای بارونی

توصیه ی قدما هست و به نظرم توصیه ی جالبی هم هستش...البته ما بارون رو ننوشیدیم از بوش این طوری مجنون ایم ، اگه بارون بنوشیم چی میشه پس!
خوشحالم که پسندیدین این اهنگو

Baran چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 ساعت 08:20 http://haftaflakblue.blogsky.com/

زنده سلامت بمانی جان قُربان
والا عید دیدنی که خدمت خان عمو رسیده بودیم،فرمودن،یادمه شهریور ماه برف اومده بود:
زمین و آسمون واسه خودشه .پناه برخودش...خیرره ان شاءالله...❤

به به.پس دوست تون شمالی هستنراسیتش اینجا وقتی میگن شمالیا منظور مازندرانی های عزیز هست.که ما گیلانی ها این همساده های مهرورز رو دوست داریم❤ومن هم با شما موافقم که،دل با صفایی دارن و
انسان های فرهیخته ای هستن و
آداب رسوم خاص خودشونو دارن..(دومادِ عمه ام مازندرانیه).
ما خطِ گیلانیم تی بلامیسر
وبعله.موسیقی که به اشتراک گذاشتین عالی بود.خیلی مرسی

سلامت باشین شما
عه شهریور و برف! عجبا ان شااله که خیره!

بعله ، از دیار گرگان هستن البته!‌ما باز منظورمون از شمال ، گلستان و مازندران و گیلان هستش! و دل همه ی شمالیا هم با صفاس...

خواهش می کنمخوشحالم که پسندیدین

بهامین چهارشنبه 4 اردیبهشت 1398 ساعت 03:23

هوا اینجا هم خیلی سرده.... بارون وهوای سرد و قدم زدن و هم صحبتی با دوست میشه جز علت های خوب شدن لحظه ها...

حال دلتون همیشه خوووش

واقعاااا هوا سرد شده!
دقیقا...تا حالا اردی بهشت این طوری سرد البته ندیده بودم دیگه!

حال دل تون بهاری

Baran سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1398 ساعت 23:22 http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام ودرود بر شما دکتر میمِ عزیز و گرامی
والا اینجا هم هوا سردِ و
هم اکنون سه تا بخاری روشنِ.تا دمای منزل معتدل شد

قدم زدن و
گپ گفت صمیمانه ی صادقانه نووووش جون تون دکتر جاندوستی تون سالیان سال مستدام و پایدار

یادمه اون قدیم مدیم ها،علاوه بر نوشیدن،لباسهارو هم می شستنالان میگن باران های اسیدی

به به
خدا رحمت کنه بیژن جلالی رو.دست شما درد نکنهههه
برم آهنگ گوش کنم،صبح برمیگردم.نظرمو عرض میکنم

شب تون بخیر و خوشی دکترمیم

سلام و درود و عرض ارادت
بعله هوا در تمام خطه ی وطن مث اینکه سرد شده ، و در مناطقی هم برف اومده مث کهتوی اردی بهشت و برف!عجبا!

زنده باشین...ممنونم از شما...اتفاقا این دوست ما هم از خطه ی سرسبز شمال هست و مث همه ی شما شمالیا ، دل باصفایی داره

زنده باشین شما
خواهش میکنم

ان شالله که مورد رضایت تون واقع بشه ، موسیقی که به اشتراک گذاشتم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.