نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

نسیم کوهسار

اینجا ، صفحه ایست برای نوشتن حرف هایی که گاه ، درون ذهن آدم ورجه وورجه می کنند! و برای نوشتن حرف هایی که هیچ گاه ، بر زبان نیاورده ایم!

ماجراها

این هفته ، اتفاقات و تجربیات جالب و جدیدی داشتم

اول از همه این که اولین باری بود که تاسوعا و عاشورا رو خونه نبودم. همیشه شب تاسوعا ، بابا و همکاراش شام هیات رو تهیه میکردن به رسم هرسال ، و همیشه هم آبگوشت این شب به راه بود. من هم کمک شون می کردم توی پخش غذاها ، و خیلی آبگوشت چرب و چیلی و خوشمزه ای هم از آب درمیومد ، هنوز طعم و شوق و لذت ش رو میتونم حس کنم . خلاصه امسال به خاطر شروع بخش و بیمارستان ، نتونستم خونه باشم ، البته خودم هم دو سال بود که مراسمای نظام آباد دیگه بهم نمی چسبید ، یعنی واسه ام خسته کننده شده بود و تکراری. فک کنم دو سال قبل بود که به جای این که برم روضه ، نشستم توی خونه و «لهوف»‌ سید ابن طاووس رو خوندم و واقعا خیلی بیشتر برام جالب بود تا حرفای تکراری و بعضا ناصحیح بعضی افراد. پارسال هم که شب تاسوعا بیرون مسجد نشسته بودیم و شب عاشورا هم که درگیر بیمارستان و اورژانس ش شدیم. در کل تنها دلخوشی این دو سه سال اخیر به دیدن آشناها و دوست و رفیقا و خانواده توی این ایام بود و جذابیت بیشتری نداشت برام.

امسال ولی فرق داشت. چهار پنج تا هیات مشهد رو توی دو سه روز آخر دهه ی اول محرم سر زدیم. کافه محرم و مسجد قبا (بلوار خیام ، نرسیده به چهارراه سجاد) بهترین تجربه ی سال های اخیرم بود واقعا ، هم بحث هایی که مطرح میشد ، هم سخنرانای عالی شون ، هم نحوه مدیریت مجلس و هم زمان بندی ش! بعدش هم مسجد الزهرای بلوار احمد آباد و بعد هم هیات بنی فاطمه و بعد هم مسجد امام حسن بلوار هاشمیه . عصر تاسوعا هم رفتیم حرم ، دسته های عزاداری رو دیدیم و توی این دو روز اونقدر نذری و دم نوش و چایی خوردیم که حد نداشت! منم که دیگه عاشق سینه چاک چایی ، اصن خیلی لذت بردم ، این که سر هر خیابون ، یه چای نبات بدن دستت و تازه ناز هم بکنی براشون ! دم نوش های به سیب و به لیمو هم خالی از لطف نبود البته!!


امروز عصر ، بعد از یه دوره ی رخوت کوتاه یکی دو ساعته ، تصمیم گرفتم برم پارک ملت. ساعتای ۶ عصر بود که راه افتادم. هوا کم کمک پاییزنشان! قدم زنان از یه مسیر جدید رفتم ، یه جایی ، یه مسیری رو دیدم ، رو به بی نهایت ، خیلی قشنگ بود ، عکسشو میذارم اینجا.

 رسیدم نزدیکای درب شمالی ، یه تیکه از مسیر رو ، مستقیم به سمت ماه حرکت کردم که شب سیزدهمش بود! از افق مشرق تازه طلوع کرده بود. وقتی رسیدم به مجسمه ی فردوسی ، یه عکس ازش گرفتم ، به انضمام ماه!

رفتم داخل پارک ملت. شلوغ بود مث همیشه ، از چهارراه تقاطع ش با بلوار معلم رد شدم و دنبال کلیسای سنت لوریس گشتم. راستی ، امروز فهمیدم که مشهد ، چهار پنج تا کلیسا داره!‌ اصن فکرشم نمیکردم که مشهد کلیسا داشته باشه! سه چهارتاشون سمت بیمارستان امام رضا و باغ ملی هستن و یکی شون هم در سر چهارراه واقع در شمال غربی پارک ملت. البته دنبال کلیسا گشتم ولی پیداش نکردم. باید برم سراغ بقیه ی کلیساها.

باز برگشتم داخل پارک ملت ، رسیدم به یه جایی نزدیک ضلع شمالی ، که بچه ها بازی می کردن و فواره های آب داشت و رقص نور . بچه ها میرفتن لابلای فواره ها و آب بازی می کردن . خیلی قشنگ بود. همونجا روی سکو نشستم و نگاهشون کردم و از ته دل خندیدم . خیلی قشنگ بود ، خیلییی. هوا هم داشت تاریک میشد. عینکم رو یه لحظه برداشتم و دیدم وقتی که نور لامپ ها ، پخش میشه توی چشمای بدون عینکم ، خیلی قشنگ تر و پررنگ تر و زنده تره. چند دقیقه به نور لامپ ها بدون عینک نگاه کردم ، نمیدونم شمام میتونین لذت زنده تر بودن رنگ ها رو وقتی چشماتون به عینک نیاز داره ولی عینک رو ازشون دریغ میکنین احساس کنین یا نه!

رفتم سمت دریاچه مصنوعی وسط پارک. دیدم ازین قایقای پدالی گذاشتن و خیلی جالب بود. شاید بعدا سوار شم.

و هوا تاریک شده بود  که برگشتم . عصر قشنگی بود ، به یاد بهار ، حدودا سه چهار ماه قبل که همینطوری یهوویی و زیاد میرفتم پارک و کلی محظوظ میشدم.


عکس ها:

مسیر بی نهایت

مجسمه و ماه

آب و آتش

نظرات 6 + ارسال نظر
Baran چهارشنبه 17 مهر 1398 ساعت 09:32 http://haftaflakblue.blogsky.com/

مسیر بی نهایت؛دالان اقاقیاها،مسیر زندگیِ سیاوش قمیشی یادم اومد.دوست داشتم چهار فصلِ این مسیر رو ببینم

مجسمه و
ماه؛انگار مجسمهه داره آهنگ معتمدی رو زمزمه میکنه،امشب ای ماه به درد دل من تسکینی/اخر ای ماه تو همدرد من مسکینی/کاهش جان تو من دارم و
من می دانم/که تو از دوری خورشید چه ها می بینی...

آب و
آتش؛دوعنصری که همدیگه رو جذب میکنن.چفت همند.وآن بچه مثال همین دو عنصر پراز پاکی و
نورند
اینجا دیگه،ترانه گوگوش تو ذهنم پلی شدو
میخونه که؛پاکی آبی و
ابر،
نه خدایا شبنمی
بقیه ترانه

همیشه به گردش و
تفرجدکترمیمِ عزیز

سلام و درود حضرت باران
بله بله ، اگه بتونم حتما عکس سایر فصولش رو هم میگیرم ، میتونه جالب باشه

آره آره ، خیلی دوست داشتم برم لابلای شعله های نور و فواره های آب!‌ولی حیف که نتونستم .
راستی ، من هنوز سر قولم هستم هاااا...که اگه بچه هایی رو دیدم که دارن لی لی بازی میکنن ، برم و باهاشون بازی کنم ، و متاسفانه توی این چند وقت حتی یک بچه ندیدم که لی لی بازی کنه! یعنی چطور ممکنه واقعا!

زنده باشین ، همیشه لبخندتون مستدام باشه حضرت باران

بهامین پنج‌شنبه 28 شهریور 1398 ساعت 14:34

سلام
خوب هستین؟
عزاداری هاتون قبول
چه خوب تجربه و حس خوبی از تاسوعا عاشورا امسال داشتین .

چقدر تصویر مسیر بی نهایت دوست داشتم*.*
مرسی که عکسها را اپلود کردین:)

سلام
خیلی ممنونم
عزاداری شما هم قبول درگاه حق

خیلی ممنون از لطف تون و از همراهی تون

sahar.sh جمعه 22 شهریور 1398 ساعت 18:06

ببخشید بازم دوباره
اخه رفتم پرسیدم
نمی دونم اصن این اطلاعات به دردتون میخوره اما چون جالب بود
گفتن یه کلیسای کاترینای مقدس هم هست که در واقع ارامستان ارامنه مشهده
که تو بلوار شهید کریمیه
بازم ببخشید چون کنجکاو شدم پرسیدم گفتم اینجام بگم

عه خیلی هم عااالی
آرامستان هاشون هم جالبه!
مثلا ازینا که صلیبای گنده روی قبرشون میذارن ، یا مثلا شکلای دیگه ی طراحی شون!
این کلیسای کاترینای مقدس رو هم خوبه که یه سر بزنیم ، جالب خواهد بود
ممنون بازم ، بابت راهنمایی ها و توضیحای کامل و خوب تون

sahar.sh جمعه 22 شهریور 1398 ساعت 17:46

عه یادم رفت بگم
عکساتون خیلی قشنگ بودن ممنون که برای ما هم گذاشتین

خواهش می کنم
ممنون از شما

sahar.sh جمعه 22 شهریور 1398 ساعت 17:44

من واقعا هیجان زده شدم
چون هر وقت از کلیسا گردی هام تعریف می کردم بهم میخندیدن
من البته در رابطه با تعداد کلیساهای مشهد چیزی که شنیدم اینه که دوتاس
یکیش کلیسای مسروپ مقدسه که میدون ده دی هس نرسیده به بیمارستان سینا قدیمیا میگن کلیسای سوم اسفند خیلی هم خوشگله و اصلا جزو میراث فرهنگیه دوسال پیش که من رفتم در حال بازسازیش بودن ینی البته اینجوری بهم گفتن چون نذاشتن برم تو و گفتم چرا گفتن در حال بازسازیه قاعدتا تا الان باید تموم شده باشه
یه کلیسای دیگم هس به اسم کلیسای انجیلی
که دقیقا از بیمارستان منتصریه که بیاین بیرون چند قدم باید برین جلوتر
قشنگ مشخصه یه خونه ی خیلی قدیمیه که رو شیروونیش صلیب داره و رو درشم صلیب داره نسبت به بقیه خونه ها جلوتره چون بقیه ساختمونا نوسازن و عقب نشینی دارن
همونطور که خودتونم گفتین پشت باغ ملی میشه

اما برام خیلی جالبه که گفتین چهار تا کلیساس باید برم پیدا کنم بقیشونم
اما کلیسا میخواین تبریزززز عالیهههه و ارومیه البته
کلیسا زیاد دارن کلیساهایی که قدمت تاریخی دارن

ببخشید انقد پرحرفی کردم اخه خیلی جو گیر شدم
در مورد پخش شدن نورای رنگیم راستش خیلی هیجان زده شدم چون منم شماره چشمام خیلی بالاس و استیگماتم هس و از طفولیت عینک میزنم و از بچگی یکی از سرگرمیام تو ترافیک که پر از چراغ ماشیناس و چراغای خیابوناس عینکمو برمیداشتم و از پخش شدن نورا لذت میبردم

خلاصه بازم معذرت بخاطر پر حرفی

سلام
خوب هستین؟
عههه چقدر خوب ، من فک نمیکردم که اصن بشه و اجازه بدن که ازین کلیسا ها بازدید کنیم. حالا که اینطور شد باید حتما یه سر بزنم بهشون
خیلی ممنون بابت توضیحات کامل و آدرس دقیقی که دادین. امیدوارم که اجازه بازدید بدن دیگه این دفعه
توی نرم افزار نقشه ی مشهد ، چهار پنج تا کلیسا روی لوکیشن ش زده بود ، البته خب یکی ش رو که من پیدا نکردم ، یحتمل همون دو سه تا شون فقط باقی مونده باشه.
راجع به نورا ، کاش میشد که همونطوری در حال پخش نوری ازشون عکس گرفت تا بقیه بفهمن درباره ی چه زیبایی و سرزندگی ای صحبت میکنیم! البته با دوربینای جدید میشه این کار رو کرد ، ولی خب ، با چشم خودش ببینه آدم لذت خودشو داره

ممنون از این که کامل نوشتین و توضیح دادین

لوناااااااااااااا جمعه 22 شهریور 1398 ساعت 12:48 http://toybox.blogsky.com

من امسال محرم هیچ جا نرفتم،البته خب درست حسابی ام به جا نبودم نصفم تهرون نصفم کاشون...
پس حسابی با خودت حال کردی
آفرین..
عکسا هم زیبا بودن

کلیسا؟مشهد؟علم الهدی؟کنسرت؟چی شده؟

هااا آره مام سه چهار شب رو درگیر مسافرت و اینور اونور بودیم جایی نرفتیم
اره جالب بود
ممنون لطف داری

منم واسه همین تعجب کردم اول فک نمیکردم اصن اجازه باقی موندن این کلیساها رو بدن توی این شهر ، ولی مث که از زیر دست شون در رفته

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.